اعتراف می کنم که فضاهای دیگر مجازی، فرصت حضور را در وبلاگ از من گرفته
و این نه به خاطر حضورم در فضاهای دیگر است
که نیست
به خاطر حالی ست که از افراد می بینم
حال خواندن مظالب فورواردی و تکراری و متنوع و سریع…
اعتراف می کنم که فضاهای دیگر مجازی، فرصت حضور را در وبلاگ از من گرفته
و این نه به خاطر حضورم در فضاهای دیگر است
که نیست
به خاطر حالی ست که از افراد می بینم
حال خواندن مظالب فورواردی و تکراری و متنوع و سریع…
شعر و پیامک مهدوی ویژه شب یلدا
بدون تو عاشق یلدا شدن کار سختی نیست
بی تو هر شب، زمستان و هر شب، پر از سرماست
***********************
شب یلدای من دل بیقراریست
تمام جمعهها در آه و زاریست
کجایی یابن زهرا تا ببینی
دو چشمونم فقط بهر تو جاریست
***********************
کاش میشد شب یلدا به کنارت باشم
مرهم و شمع و چراغ شب تارت باشم
کاش میشدکه بلندای شب یلدا را
به بقیع آیم و تا صبح به کنارت باشم
/خدایا! شب یلدای غیبت را پایان بده
************************
پای یلدای دلت یواشکی زمزمه کن
زیر لب یه یادی از نور دل فاطمه کن
چشماتو خیره کن و سوره والعصر و بخون
یه دعا برا ظهور پسر فاطمه کن
/اللهم عجل لولیک الفرج
************************
یلدا مگر چیزی جز به انتظار طلوع خورشید نشستن است. دریغ که تاریکی یلدای ما با خورشید بیفروغ فردا روشن نمیشود و ما همچنان به انتظار نشستهایم و نمیدانستیم که باید به انتظار میایستادیم…
***********************
ما منتظر صبح شب یلداییم
دستی به دعا تا فرج فرداییم
/اللّهم عجل لولیک الفرج
***********************
یلدا برای من بیمعناست وقتی شب و روزم بی تو یلدایی بیپایان است!
من تمام عمر چله نشین توام …
***********************
سال پشتِ سال گذشته است
و هنوز، کسی نمیداند
بی تو، هر شب
شب یلدای من است …
***********************
هر شبی در غم هجرت، شب یلداست مرا
که به سالی به جهان یک شب یلدایی هست
***********************
یک ثانیه از عمر دراز شب یلدا
باعث شده تا صبح به یادش بنشینیم
ده قرن ز عمر پسرفاطمه بگذشت
یک شب نشد از داغ فراقش بنشینیم!
/طرح سراسری خواندن دعای فرج
جهت تعجیل ظهور یار
***********************
یک ثانیه از عمر همین یک شبِ یلدا
باعث شده تا صبح به یُمنَش بنشینیم
ده قرن زِ عمر پسر فاطمه طی شد
یک شب نشد از هجر ظهورش بنشینیم!
/اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب العصر و الزمان
جهت سلامتی و تعجیل در فرج ولی نعمت ، صاحب و مولایمان آقا حضرت بقیة الله الاعظم (ارواحنافداه) ۳ صلوات
***********************
یک ثانیه از عمر همین یک شب یلدا
باعث شده تا صبح به یمنش بنشینیم
ده قرن ز عمر پسر فاطمه طی شد
یک شب نشد از هجر قیامش بنشینیم!
***********************
یک لحظهی دیر آمدن صبح زمستان
باعث شده یلدا همه بیدار بمانیم!
ده قرن نیامد پسر فاطمه امّا
شد ثانیهای تشنه دیدار بمانیم؟
/یلدایتان مهدوی
***********************
دلگیرم از تمامی دنیا شتاب کن
مجنونم و به خاطر لیلا شتاب کن
وقتش رسیده صبح طلوعت فرا رسد
پایان بده بر این شب یلدا شتاب کن
***********************
دلم گرفته از این انتظار یلدایی
دقایقم همه غرقِ “چه وقت میآیی؟”
بهار من، گل نرگس! تویی که میآیی
تمام میشود این انتظار یلدایی
***********************
در شب یلدای هجرانت مِیْ خون میخوریم
آسمان میگرید ما دست بر دامان عرش
گر سپیده سر زند از مشرق صبح وصال
تا قیامت حضرت خورشید میتابد به فرش
***********************
ما چله نشینِ شبِ یلدای ظهوریم
ما منتظرِ نوبت بر پائیِ نوریم
ما محو جمالِ پسرِ فاطمه (س) هستیم
شب زنده نگه دار ، به یلدای حضوریم
***********************
مهدی جان
تو نیستی و پیش من فرقی نخواهد کرد
که آخر پاییز امروز است یا فرداست
یلدای آدمها همیشه اول دی نیست
هرکس شبی بییار بنشیند شبش یلداست
***********************
ای کاش سوار سبز روحانی من
مـه پاره یلدای زمستـانی من
یک جمعه به خاطر خدا رد میشد
از کوچهی انتظار طولانی من
**********************
یلدا بلندترین شب سال است،
اما به بلندی شب انتظار تو نمیرسد…
/اللّهم عجل لولیک الفرج
***********************
تا تو نیایی
همه شبها شب یلداست…
/اللّهم عجل لولیک الفرج
***********************
.اگر برای همه، سالی یک بار شب یلداست
برای ما منتظران مهدی، هر شبمان شب یلداست..
***********************
ما منتظر صبح شب یلداییم
آماده برای فرج مولاییم
روز که عزیز فاطمه میآید
با منتظران به کربلا میآییم
***********************
مهدی جان
فال حافظ زدم آن رند غزلخوان هم گفت:
زندگی بی تو محال است، تو باید باشی…
***********************
روز است که خورشید پشت ابر است
حتی طولانی ترین شب هم طلوع زیبای خورشید را خواهد دید؛
خدایا، یلدای طولانی غیبت را به طلوع زیبای خورشید ظهور برسان؛ آمین
***********************
میگویند یلدا بلندترین شب سال است، درحالیکه نیست. حتی اگر باشد، بلندتر از شب سیاه غیبت نیست. بیش از 1100 سال است که یلدای غیبت کبری به طول انجامیده است.
***********************
طولانیترین شب سال، مجالی است برای فکر کردن به طولانیترین غیبت مهر گیتی افروز
***********************
بیایید در طولانی ترین شب سال برای ظهور طولانیترین غیبت عزیز زهرا دعای فرج بخوانیم.
خدایا شب طولانی و سیاه غیبت را با مژده ظهور یگانه منجی عالم بشریت، حضرت مهدی(عج) به روز روشن مبدل فرما
***********************
ایرانیان طولانیترین شب یلدا را از دیرباز با صله رحم گرامی میدارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهی آنان را تضعیف نکند
حال آنکه خورشید یگانه عالم، حضرت ولی عصر 417095 روز است در غیبت است
کلید ظهور هم همین است کنار هم برای ظهور آن یگانه دعا کنیم
***********************
خدایا! شب یلدای هجران را به یُمن ظهور ماهِ کاملش کوتاه کن که شب پرستان، هم چنان چشم بر صبح صادقش بستهاند و مؤمنان، طلوع خورشید جمالش را نزدیک میدانند.
***********************
هیچ زمستانی ماندنی نیست…
حتی اگه همه شبهایش «شب یلدا» باشد.
انشاءالله که شب یلدای غیبت کبری هم به زودی سحر شود.
اللهم عجل لولیک الفرج
**********************
دست روی دلم نگذار زمستان!
نه سوز تو به گرد سوز روزهای سرد فراق می رسد، نه بلندی یلدای تو به بلندی شبهای انتظار
من و تو شبیه هم میشویم بهار
همان بهاری که مسیح نزول میکند و نماز میگذارد به امامت آن موعودی که آمدنش را انبیاء وعده کردهاند و اولیاء
و تو ای خورشید
هر وقت از این حوالی عبور کردی،به این فانوسهای حوصله نگاه کن که ما به چشمهایمان آویختهایم
ما به شوق دستهای گرم تو سرمای فراق را به جان میخریم
اللهم عجل لولیک الفرج
***********************
امشب طولانی ترین شب سال است اما مردم آن را جشن میگیرند.
نه از آن جهت که خواهان تاریکی باشند،
از آن دلشادند که از صبح فردایش خورشید دوباره باز میگردد و روزها طولانیتر میشوند و شبها کوتاهتر
یلدا آیین پاسداشت رهایی از تاریکی و ظلمت است.
درود پروردگار بر مهدی، خورشید پس ابر و به امید فروردین شکوفهها
اسّلامُ علیک یا ربیعَ الاَنام و نضره الایّام
سلام بر تو ای بهار خلایق و خرمی روزگار.
***********************
یک تلنگر به خودم:
شب یلدا اعضای خانـواده دور هم جمع میشن و خوشحال و خندان، آجیل و میوه میخورند.
فلسفۀ اینکارها هم اینه که امشب یک ثانیه از بقیۀ شبهای سال طولانی تره،
اما آیا تا حالا شده کـه بخاطر غیبت طولانی و غـربت یوسف و جگـر گوشۀ خانم حضرت زهرا(س)
صاحبمون، ولی نعمتمون، مولامون، سرورمون، حضرت بقیة الله الأعظم(اروحنافداه)، غمگین
بشیم؟
دور هم جمع بشیم، بــرای تعجیل در ظهورشون دعا کنیم و تصمیم بگیریم که یک کمی، فقط یک کمی در انجام گناهها و نافرمانی خدا، تجدید نظر کنیم؟
سعی کنیم که حداقل یک قدم به صاحب مهربون و غریبمون نزدیک بشیم؟
پروردگارا این یلدای انتظار تا کِـی؟!
***********************
یلدای من شبی است که در کنار یارم نباشم؛
شبی که دردانه روزگار در غربت خویش با حضرت معبود در حال راز و نیاز است.
یلدای من طولانی ترین شب روزگار است،آنجا که چشم ها به تاریکی عادت کرده
و کسی یاد نور نمی کند؛
چه غم انگیز است این شب؛
شبی که کسی یاد خویش نمی کند ؛دلهایمان بدون آب حیات دلدار کویری ترک خورده است ولی از یاد برده ایم حیات آب را.
سال هاست که طولانی ترین شب روزگار آغاز شده است
و ما به قامت ماه دل خوش کرده ایم،
براستی ای خورشید عالم تاب پشت کدامین ابر هستی که تنها گاهی دلم گرمای وجود تو را احساس می کند؟
آری این تاریکی غفلت من است که در آن اسیرم؛
ابر های غفلت بشر بسیار ضخیم تر از آن است که نور یاد تو را بر ما بتاباند ،تو ای صاحب من ،ای صبح روزگار ،تو را می خوانم ،الیس الصبح بقریب؟
**********************
شاید اهل زمین یلدا را بلندترین شب سال بدانند
از سالی 365 روزه که فقط یک شبش به اندازهی
چند دقیقه بلندتر از شبهای دیگر است
اما افسوس که یادمان رفته یلدای بلندی هنوز در هستی جاریست که نه تنها از یک شب در یک سال
بلکه از هزارهها هم بگذشته
نه تنها از چند دقیقه در یک شب بلکه از هزاران ساعت هم بگذشته در گسترهی زمان
یلدای بلند غایب بودن مردی آسمانی در خلقت
که اهل زمین فراموشش کردهاند
مولاجان! یادشان رفته هر چه دارند به گوشه ی نگاه آسمانی توست
و این آرامش و آسایش زمینی همه از یُمن حضور روشن توست در خلقت
مولای من! قرار بود امسال شب یلدا در کنار من باشی در زمین
قرار بود امسال شب یلدا فاتحه ی بلندی بخوانیم
با هم برای غیبت، قرار بود امسال شب یلدا شعر ظهور بخوانی برایم
قرار بود امسال شب یلدا برگ آخر قصه های بلند غربت
را بخوانی و کتاب انتظار را ببندی
سخنگوی زنده ی قرآنی عشق من، بیا به جای حافظ خوانی خودت قرآن بخوان
قرار بود امسال خودت باشی و برای یلدا قرآنی بخوانی
برایم بخوانی که در آیه های روشنش تو را ظاهر ببینم
اما هنوز هم … جای تو خالی مانده در کنارم
جای ت آبی عشق آسمانی من
دلم روشن به فرداهای زمین است
می آیی
جشنِ من برای خوش گذرانی های یلدا بماند برای ظهور
یلدایی عاشقانه در کنار مهدی
***********************
دلم گرفته از این انتظار یلدایی
دقایقم همه غرق “چه وقت میآیی؟”
نوشتهاند “صدایش کنید میشنود!
صدات میزنم آخر کجای دنیایی؟
بگو چه وقت میآیی؟ ببین که دلهامان
دگر قبول ندارد هنوز و امایی
شنیدهام نمیآید بهار با یک گل
بهار من، گل نرگس! تویی که میآیی
و باز نقطه سر خط، نریز اشک ای چشم!
تمام میشود این انتظار یلدایی
***********************
شب یلدایم اگر با تو سپر شد یلداست
یا اگر این شب من باتو سحر شد یلداست
ما که عمری زده ایم دم زِ فراق تو، اگر..
..بعد از این شام سیه خَتمِ سفر شد یلداست
ما که خود چله نشین تو شدیم آقاجان
این شب چله اگر از تو خبر شد یلداست
شب نشینی و کنار دِگران خوب اما..
..با تو و عشق تو گر جمله به سر شد یلداست
ای خدایِ کرم و جود و محبت مهدی(عج)
از کرم، بر من اگر از تو نظر شد یلداست
همچنان آل علی در خطر تهدیداند
آن دمی که زِ شما دفع خطر شد یلداست
چون شهیدان تو ای شَهدِ شهادت نوشان..
..سینه ام گر به دفاع از تو سپر شد یلداست
حرف آخر، اگر این چشم من ای صاحب اشک..
..امشبی بَهرِ غَمِ جَدّ تو تَر شد یلداست
***********************
حرارتی از جنس آتش
باز این چه شورش است که در اربعین توست
باز این چه ماتم است که دلها غمین توست
زوار اربعین تو ایمانشان سر است
ایمان علامتی است که در اربعین توست
موکب به موکب از تو فقط حرف می زنند
این شور و عشق و زلزله ی آتشین توست
در قتل تو حرارتی از جنس آتش است
شوق زیارت تو الفبای دین توست
سمعا و طاعتا به لب هر چه زائر است
اهلا و مرحبا به زبان آفرین توست
جمعیتی به یاری ات از جان گذشته اند
این پاسخی به ناله ی هل من معین توست
بنگر رباب ها، علی اصغر به روی دست
بنگر هنوز حرمله ها در کمین توست
با زائران خویش بگو عاقبت به خیر
زیرا بهشت قطعه ای از سرزمین توست
قافیه را به مادرتان هدیه می دهم
این کشته ی فتاده به هامون حسین توست
سجده به سنگ می کنم و گریه می کنم
چون یادگار زخم عمیق جبین توست
پاییز؛ فصل نیمکتهای چوبی نم گرفته است
پاییز فصل دلدادگی و عاشقی است، دوست داشتنیترین فصلی که دلم را عجیب عاشق میکند. فصل نیکمتهایی است که سرمای هوا فرصت نشستن و قرارهای عاشقی را از آنها گرفته.
از پنجره کوچک خانه به سقوط برگهای زرد و نارنجیدرختان یکی پس از دیگری، مینگرم. کمی آن طرفتر زمین پر است از خزان پاییزی و برگهایی که گاهی قدمهای عاشقان آنها را به خش خش وامیدارد.
کمی گوشهایم را تیز میکنم! هیس! پاییز با من حرف میزند، صدای باد در گوشم هو هو میکند. نگاهم را به آسمان میدوزم، آسمان بغض کرده و ابرها را آنچنان در آغوشش حبس کرده که گویی سالهاست نباریده است…
آسمان آنقدر گرفته است که حس میکنم هر لحظه ممکن است غرش کند و اشکهایش را بر روی سرمان فرو بریزد. آری، من نظارهگر یک غروب پاییزیام… غروبی که کمی بوی نم باران را به خود گرفته است.
دلم برای مادربزرگم تنگ میشود، مادری که همیشه در فصل پاییز برایمان ترشی درست میکند، رایحه گلپر ترشیهایش هنوز هم احساس میشود…
راستی! آغاز مدرسهام هم در پاییز بود، یاد همکلاسیهایم بخیر… چقدر دلم برایشان تنگ شده است، معلمهایم کجایند؟ همانهایی که در فصل پاییز شعر «انار» را در گوشهایم زمزمه کردند… پاییز و این همه خاطره؟، چقدر پاییز ترش و شیرین است مانند نارنگیهایی با پوست سبز که در ابتدای این فصل خود را به رخ خریداران میکشانند.
پاییز فصل عاشقان دلداده است، مگر میشود پاییز باشد، باران بیاید، باد گیسوانت را نوازش کند و تو دلتنگ نشوی؟ مگر میشود عشق را تجربه نکنی؟ چکونه میشود پاییز باشد و به صدای خش خش برگهای زرد و نارنجی که در زیرپایت افتاده دل ندهی؟
بهار هم زیباست! اما پاییز جنس احساسش فرق میکند… صدای شر شر باران در ناودان خانه با روح و روانم بازی میکند، بازار شعر و شاعری در این ایام داغ میشود، باران، برگ،کلاغ، نیمکتهای پارک همه و همه سوژههای نابی هستند برای شعر و شاعری. پاییز فصل نیمکتهای چوبی نم گرفته است!
پاییز پر از رگبار آرزوهای قشنگ است … نه بهار با هیچ اردیبهشتی نه تابستان با هیچ شهریوری و نه زمستان با هیچ اسفندی به اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نمیآید، پاییز مهری دارد که قلب هر پیر و جوانی را به تپش وامیدارد.
شرشر باران پاییزی چتر عاشقی را برای ورود دلهای منتظر باز میکند، پاییز فصل دانههای سرخ است و مرا یاد این جمله زیبا میاندازد که «پاییز فصل رسیدن انارهاست و انارها چه دل خونی از رسیدن دارد».
پاییز فصل مرگ گلهای رز و اطلسی و تولد گلهای داوودی است، فصل پاییز که بر زبانت جاری میشود، دل مخاطبت ضعف میرود برای حال و هوایش. اصلا بدون آنکه حرفی زده باشی او زیر بارانهای پاییزی خیس میشود و حس غریبی بر دلش مینشیند.
اصلا رسمش نیست که تو بگویی و دیگران بشنوند، پاییز را باید نفس کشید، پاییز را باید لمس کرد…
این فصل را باید قدر دانست چرا که مخلوق جهانیان آن را با هنرمندی تمام نقاشی کرده و به هر نقطه از نقاشیاش که خیره میشوی، دیگر توان دل کندن از آن را نخواهی داشت.
حتی میتوان در گوش پاییز قصه خواند، پاییز روزهایش زود تمام میشود و فرصت خود را به تاریکی شب میدهد چرا که شبهای پاییز دل عاشقان را گرم میکند، پاییز شکوفه ندارد، جوانه نمیزند اما عاشقانههایی را رقم میزند که هزاران بهار هم نمیتواند شکوفایش کند.
پس بیایید پاییز را جشن بگیریم، یا برایش اسپند دود کنیم تا از چشم حسودان تنگنظرش دور بماند. بیایید با پاییز آشتی کنیم دیگر نگوییم، پاییز فصل غم است بلکه بگوییم پاییز فصل عشقهای ماندگار و ریختن غرور برگها و فصل گرفتن دستهای سرد است.
یلدای انتظارت تا کی ادامه دارد ؟؟؟
این شب ظلمانی تا کی قرار است پابرجا باشد
چه زمانی با طلوع خورشید جمالت این طولانیترین شب تنهایی را به صبح پایدار تبدیل خواهی کرد
باید بفهمیم که تا خورشید در این سوی کوهسار غیبت خواهان نداشته باشد نمی آید . . .
اگر شیعیان از خورشید حضورتان غافلند و دل به شمع های رو به خاموشی دل بسته اند
اگر باور ندارند خورشیدی وجود دارد و به این تاریکی عادت کرده اند
هنوز خورشید ندیدگانی هستند که از کلام پیشینیان ، بر عقیده حضورت پایدارند
منتظرند . . . اگر چه کم اند !!
ترحم کن ! به خاطر آنان از پس این کوهسار برون آی مولا جان
اللهم عجل لولیک الغریب الفرج
آمین
رازهای خوشبختی
1)هر روزتان را لبخندی نثار همسر تان کنید
2)حلقه ازدواجتان را همیشه در دست داشته باشید
3)حداقل روزی یک بار با هم بیرون بروید
4)اختلاف نظرهای یکدیگر را به راحتی بپذیرید
5)نسبت به هم مودب باشید
6)مهربان و آرام رفتار کنید
7)به یکدیگر هدیه بدهید
8)وقتی به یکدیگر نگاه می کنید لبخند به لب داشته باشید
9)گاهی بی دلیل دست همدیگر را بگیرید
10)درباره رویاهایتان صحبت کنید
11)از او تشکر کنید
12)با دقت به حرفهای هم گوش کنید
13)در خلال روز به یکدیگر تلفن بزنید
14)مثبت اندیش باشید
15)از او بپرسید کاری می توانید انجام دهید که او را شاد کند؟
16)درباره عشقتان با هم حرف بزنید
17)هر روز برای هم دعا کنید
18)به یکدیگر اعتماد داشته باشید
19)به سرعت همدیگر را ببخشید
20)هر چد یک بار ترتیب یک مسافرت رو مانتیک بدهید
همانقدر که زن را باید فهمید
مرد را هم باید درک کرد
همانقدر که باید قربان صدقه زن رفت
باید فدای خستگی های مرد هم شد
خلاصه مرد و زن ندارد ،
به نقطه ی ما شدن که رسیدی :
بهترین باش برایش ….!
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا
وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (روم،21)
و از نشانه هاى او اينكه ازخودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد و ميانتان
دوستى و رحمت نهاد. آرى در اين [نعمت] براى مردمى كه می انديشند قطعا نشانه هايى است.
من از تو جز “تو” نخواهم…
بگذار روزگار هرچه میخواهد پیله کند!
چه باک
وقتی میدانیم که پروانه میشویم…
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ
آيا پنداشتيد كه شما را بيهوده آفريدهايم و اينكه شما
به سوى ما بازگردانيده نمىشويد؟.﴿مومنون،۱۱۵﴾
عشق اول و آخر من..
گفتم: خدایا از همه دلگیرم.. گفت: حتی از من؟
گفتم: خدایا دلم را ربودند.. گفت: پیش از من؟
گفتم: خدایا چقدر دوری.. گفت: تو یا من؟
گفتم: خدایا تنهاترینم… گفت: بیشتر از من؟
گفتم خدایا انقدر نگو من..! گفت: من توام ، تو من…
فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ.
پس آنگاه که اورا به خلقت کامل بیاراستم و از روح خود
در او دمیدم، پس برای او به سجده درآیید.﴿ص،۷۲﴾
چه بخشنده خدای عاشقی دارم..
تو اگر دلگیری لحظه ای چشم ببند
اندکی اشک بریز و بخوان نام مرا
به تو من نزدیکم
نام من یزدان است لقبم ایزد پاک
تو مرا زمزمه کن.. خواهم آمد سویت…
چه زیبا خالقی دارم
چه بخشنده خدای عاشقی دارم
که میخواند مرا با آنکه میداند گنه کارم..
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ﴿غافر،۶۰﴾
و پروردگارتان فرمود مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم.
ولادت رسول خاتم، پيامبر اكرم(ص) بنابر قول اهل سُنَّت (سال عام الفيل)
ولادت حضرت محمد(ص) به اتّفاق نظر شيعيان در ۱۷ ربيع الاول در سال عام الفيل ميباشد، ولي برخي از مسلمانان، اين واقعه را در روز دوازدهم اين ماه دانستهاند. كنيهي آن حضرت، ابوالقاسم و القاب ايشان، رسول اللَّه، نبي اللَّه، خاتم الانبيا، سَيِّدُالبَشَر و… ميباشد. پدر ايشان عبداللَّه بن عبدالمطلب و نيز مادر آن حضرت آمنه بنت وَهَب است. رقيه، ام كلثوم، زينب، قاسم، عبداللَّه، ابراهيم و حضرت فاطمهي زهرا(س) فرزندان پيامبر اسلام ميباشند كه به جز فاطمه(س) همگي در دوران حيات پيامبر، از دنيا رفتند. دوران زندگي پيامبر اكرم(ص) در دو شهر مكه و مدينه سپري شد. ايشان پس از آن كه در چهل سالگي براي پيامبري برگزيده شدند، در ابتدا دين الهي را به طور مخفيانه تبليغ ميكردند و پس از سه سال، به دعوت آشكار دست زدند. رنجها و سختيهاي فراواني كه پس از درگذشت ابوطالب، عمو و حضرت خديجه(س) همسر آن حضرت بر ايشان گذشت و همچنين اعلام آمادگي مردم يثرب براي پذيرفتن آن پيامبر عظيمالشأن، زمينه ساز هجرت بزرگ ايشان به مدينه گرديد. ده سال آخر عمر و رسالت حضرت محمد(ص) در مدينه، همراه با جنگها، فتوحات و انتشار آيين آسماني اسلام همراه بود.
آغاز هفته وحدت
وحدت و يكپارچگى مسلمانان و لزوم اتحاد و اتفاق كلمه ميان ايشان بلكه ضرورت توحيد كلمه بر محور كلمه توحيد براى همه موحدان و خداپرستان روى زمين، از تعاليم و آموزشهاى اساسى آيين اسلام و از اصول فرهنگ قرآنى است. و بر همين اساس، قرآن كريم يكى از عمده ترين و سازنده ترين اهداف رسالت رسول اكرم صلى الله عليه و آله را تاليف قلوب و ايجاد انس و تفاهم به جاى خصومت و دشمنى بيان مىدارد و اگر كسى در تاريخ، به ديده عبرت بنگرد اين معنى را از شاهكارهاى رسالت محمدى صلى الله عليه و آله مىيابد. «واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا»همگى به حبل و رشته خداوندى چنگ بزنيد و پراكنده نگرديد.
آشنایی با صدف کوثر
حضرت خدیجه پانزده سال قبل از عامالفیل و شصت و هشت سال قبل از هجرت نبوی در شهر مکه دیده به جهان گشود و پس از شصت و پنج سال زندگی باشرافت و فضیلت سرانجام در تاریخ دهم رمضان سال دهم بعثت و سه سال قبل از هجرت رسول خدا به مدینه وفات يافت.
نام او خدیجه، و کنيهاش «ام هند»، نام پدرش «خویلدبن اسد» و نام مادرش «فاطمه دختر زائده بن الاصم» میباشد. (1) پدر و مادر خدیجه با چند واسطه به «لویّبن غالب» میرسد که جد اعلای پیامبر خداست و مادر خدیجه «هاله» دختر عبدمناف از اجداد پیامبر اسلام است. بنابراین خدیجه هم از طرف پدر و هم از سوی مادر با پیامبر اسلام هم نسب میباشد. (2)
القاب خدیجه قبل از اسلام
1- حضرت خدیجه (س) انجیل به عنوان «بانوی مبارکه و همدم مریم در بهشت» یاد شده است، در آنجا که در توصیف پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) خطاب به عیسی چنین آمده: (نسله من مبارکه، و هی مونس أمک فی الجنه) «نسل او از مبارکه (بانوی پربرکت) است که همدم مادرت مریم در بهشت میباشد» (3)
2- در عصر جاهلیت که وجود زن پاکدامن بسیار کم بود، حضرت خدیجه به خاطر قداست و پاکی در همه ابعاد، به عنوان «طاهره» [پاک سرشت و پاک روش] خوانده میشد.
3- و نیز شخصیت خدیجه در همان عصر آن چنان چشمگیر بود که او را با عنوان «سیده نسوان» [سرور زنان] میخواندند. (4)
تولد حضرت محمد (ص) بنابر بسیاری از روایات در 17 ربیعالاول عامالفیل (570 م)، یا به روایتی 12 همان ماه روی داد. پدر پیامبر (ص)، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبیله بزرگ قریش بودند، قبیلهای که بزرگان آن از نفوذ فراوانی در مکه برخوردار بودند و بیشتر به بازرگانی اشتغال داشتند.
عبدالله، پدر پیامبر (ص) اندکی پیش از تولد فرزندش برای تجارت با کاروانی به شام رفت و در بازگشت بیمار شد و در گذشت. بنابر رسمی که در مکه رایج بود، محمد (ص) را به زنی به نام حلیمه سپردند تا در فضای ساده و پاک بادیه پرورش یابد. وی 6 ساله بود که همراه مادر برای دیدار خویشان به یثرب (مدینه) رفت، اما آمنه نیز در بازگشت بیمار شد و در گذشت و او را در ابواء- نزدیک مدینه- به خاک سپردند.
محمد (ص) از این پس در کنف حمایت جدش عبدالمطلب قرار گرفت، اما او نیز در 8 سالگی وی در گذشت و سرپرستی محمد (ص) برعهده عمویش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سفری تجارتی به شام او را با خود همراه برد که راهبی نشانههای پیامبری را در او یافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت.(5)
ازدواج پیامبر (ص)
تجربه موفقی که پیامبر (ص) در تجارت از خود نشان داد، همچنین اعتبار و درستی او، باعث شد توجه خدیجه(ع) به او جلب شود. خدیجه (س) زن نیکوکار، ثروتمند و زیبایی بود که خانوادهاش به بازرگانی مشغول بودند. او محمد(ص) را استخدام کرد تا کالاهایش را در کشور سوریه به فروش برساند.
محمد (ص) در اولین سفر خود، به خوبی به وظیفهاش عمل کرد. او هنگامی که از سفر بازگشت، آن قدر سود کرده بود که حتی خود خدیجه(س) هم تا آن موقع چنین سودی نکرده بود. خدمتکار خدیجه(س) که در این سفر، محمد (ص) را همراهی میکرد، پس از بازگشت، گزارش مفصلی به خدیجه(س) داد و از تواناییهای فوقالعاده محمد (ص) در کار تجارت، تعریف و تمجید کرد.
نیت پاک محمد (ص) تأثیر زیادی بر خدیجه (س) گذاشته بود، محمد (ص) کسی بود که همواره چشمها و زبان خود را از گناه حفظ میکرد و همین امر باعث شد که خدیجه (س) به او پیشنهاد ازدواج بدهد. محمد (ص) هم به او احترام خاصی میگذاشت. از آنجا که محمد (ص) پاکدامنی خدیجه (ص) را دیده بود، به او پاسخ مثبت داد. خطبه عقد این ازدواج خجسته را، ابوطالب ایراد کرد و ثمره زندگی آنها پس از چند سال، چهار دختر و دو پسر بود که هر دو فرزند پسرشان در همان سالهای اولیه زندگی، از دنیا رفتند.
خدیجه(س) نه تنها همسر پیامبر، بلکه دوست و یاور او نیز بود، او اولین زنی بود که بعدها، یعنی زمانی که محمد (ص) به رسالت مبعوث شد، جزء یاران پیامبر (ص) قرار گرفت.(6)
اولين زن مسلمان
پیامبر (ص) فرمودند: «مردان بسیاری از لحاظ ایمان کامل شدهاند، اما زنان تنها مریم دختر عمران، آسیه همسر فرعون، خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (ص) به کمال رسیدند. این روایت را مسلم و بخاری و ترمذی از علمای اهل سنت بیان کردهاند. (فصول المهمه، ص 137) (7)
گفتهاند نخستین نشانههای بعثت پیامبر (ص) به هنگام 40 سالگی او، رویاهای صادقه بوده است، اما آنچه در سیره به عنوان آغاز بعثت شهرت یافته، شبی در ماه رمضان یا ماه رجب است که فرشته وحی در غار حرا بر پیامبر (ص) ظاهر شد و بر او نخستین آیات سوره علق را خواند. بنابر روایات؛ پیامبر (ص) به شتاب به خانه بازگشت و خواست که او را هرچه زودتر بپوشانند. گویا برای مدتی در نزول وحی وقفهای ایجاد شد و همین امر پیامبر (ص) را غمناک ساخته بود، ولی اندک بعد فرشته وحی باز آمد و آن حضرت را مأمور هدایت قوم خود و اصلاح جامعه از فسادهای دینی و اخلاقی و پاک گردانیدن خانه خدا از بتان و دلهای آدمیان از خدایان دروغین کرد.
پیامبر (ص) دعوت به توحید را نخست از خانواده خود آغاز کرد و اولین کسی که به او ایمان آورد، همسرش خدیجه و از مردان، پسر عمویش علیبنابی طالب (ع) بود که در آن هنگام سرپرستی او را پیامبر (ص) برعهده بود.
سه سال پس از بعثت، پیامبر (ص) دستور یافت تا همگان را از خاندان قریش گرد آورد و دعوت توحید را در سطحی گستردهتر مطرح سازد. در این زمان سختگیری مشرکان چندان شد که پیامبر (ص) عدهای از اصحاب را امر کرد تا به حبشه هجرت کنند و به نظر میرسد که برخی از اصحاب نیز میان حبشه و حجاز در رفت و آمد بودهاند. (7)
آغاز زندگي مشترك
خدیجه به وسیله قرابت فامیلی با رسول خدا(ص) از یک طرف و آگاهي از اخلاق حمیده او در بازرگانی از طرف دیگر، و شنیدن اخبار رسالت از علمای یهود و نصاری از سوی سوم، عاشق و دلباخته معنوی پیامبر بود و لذا مشکل خود را با پسر عمویش که عالم برجسته نصاري بود در میان گذاشت، او دعایی نوشت و خدیجه آن را زیر بالش خود گذاشت و شبانه در عالم خواب پیامبر را دید و آینده برایش روشن شد و چون چشم برگشود دیگر به خواب نرفت. سرانجام کنیزش نفیسه و به قولی خواهرش را به سراغ پیامبر فرستاد و رسماً درخواست ازدواج کرد. (8)
خدیجه با تلاش پیگیر و تمهید مقدمات عاقلانه، به ویژه با تدبیر پسر عمویش، ورقة بننوفل، سرانجام به مقصود خود رسید، و فرزندان هاشم را که ستارگان حجاز بودند به خانه خود جذب کرد، آنان در حالی که رسول خدا را با تمام عزت و احترام در میان گرفته بودند، برای اجرای عقد به حضور خدیجه رسیدند، و خطبه عقد با یک برنامه جالب اجرا شد و پس از مراسم، یادگار عبدالله در کنار عمویش ابوطالب عازم خانه پیشین گشت، ولی خدیجه همراه با مهر و محبت ویژه دامن محمد را گرفت و گفت «سیدی! الی بیتک فبیتی بیتک و أنا جاریتک! ای مولایم! بیا به خانه خودت، خانه من خانه تو است، و من نیز کنیز تو هستم.» خدیجه به این طریق زندگی مشترک خود را با آن حضرت شروع کرد (9)
زفاف خدیجه با حضرت محمد (ص) 2 ماه و 75 روز پس از بازگشت از سفر تجارت شام تحقق یافت. در آن زمان، حضرت محمد (ص) 25 سال داشت و خدیجه چهل سال بود. ابنعباس سن ایشان را 28 سال نقل میکند. هر چند بعضی از مورخان اهل سنت سعی میکنند این سخن را رد کنند؛ چون راوی آن يعني محمدبن صائب کلبی را ضعیف میدانند.
خدیجه به سبب علاقه به حضرت و مقام معنوی او با ايشان ازدواج کرد و تمام دارایی و مقام و جایگاه فامیلی خود را فدای پیشرفت مقاصد همسرش ساخت.
در عقد ازدواج حضرت محمد (ص) و خدیجه، عبدالله بن غنم به آنها چنین تبریک گفت:
هنیئا مریئا یا خدیجه قد جرت لک الطیرفیما کان منک باسعد.
تزوجت خیر البریه کلها و من ذا الذی فی الناس مثل محمد؟
و بشر به البران عیسی بن مریم و موسی ابن عمران فیاقرب موعد
اقرت به الکتاب قدما بانه رسول من البطحاء هادو مهتد.
گوارا باد بر تو ای خدیجه که طالع تو سعادتمند بوده و با بهترین خلایق ازدواج کردی. چه کسی در میان مردم همانند محمد (ص) است. محمد (ص) کسی است که حضرت عیسی و موسی به آمدنش بشارت دادهاند و کتب آسمانی به پیامبری او اقرار داشتند.
و هدایت شونده است رسولی که سر از بطحاء (مکه) در میآورد و او هدایت کننده (10)
پی نوشت:
1- علی اکبر، بابازاده، سیمای زنان در قرآن، قم، انتشارات لوح محفوظ، چاپ دوم، 1378، ص 23.
2- ر.ک، شیخ عباس، قمی، سفینه البحار، ج 1، ص 379.
3- ر.ک: محمدتقی، مجلسی، همان، ص 352, ج 21 (استفاده از CD جامع الاحادیث).
4- رک: ذبیح الله، محلاتی: ریاحین الشریعه، تهران، دارالکتب الاسالمیه، ج 2، ص 207.
5- http://daneshnameh.roshd.ir
6- برگرفته از کتاب محمد (ص)، نوشته ثانی اثنین، ترجمه امیرصالحی طالقانی، انتشارات کتابهای بنفشه، چاپ اول، 1384.
7- فصول المهمه، ص 137.
8- رک: محمدتقی، مجلسی، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 هجری قمری، ج 16، ص 23.
9- رک: عباس، قمی، سفینهالبحار، ج 1، ص 379.
با توجه به فرارسیدن سالروز آغاز امامت حضرت صاحب الزمان(عج)، و اولین شب زمستان که به شب یلدا معروف است، عده ای از کاربران فضای مجازی در اقدامی ارزشی تصمیم به تغییر تصاویر پروفایل های خود به نام مقدس ایشان گرفته اند.
امسال شب یلدا مصادف با آغاز امامت امام مهدی(عج) شده است که جهان در انتظار اوست و به یمن این تقارن، یلدای امسال یلدایی عاشقانهتر داریم.
کمپین اجتماعی عاشقان حضرت ولیعصر(عج) این روزها با هشتگ #یلدای_مهدوی در شبکههای اجتماعی شکل گرفته است.
کاربران فضای مجازی می توانند با عوض کردن تصویر پروفایل خود و بازنشر طرح ها و پوسترهای #یلدای_مهدوی به جمع افرادی که در این کمپین شرکت کرده اند بپیوندند.
زنبور عسل با گل مانوس است و روی گل مینشیند ولی مگس دنبال کثیفی و پلیدی است مثلا اگر کودکی مقداری آب بینی در صورت او باشد روی آن مینشیند، ماهم باید مثل زنبور عسل باشیم و روی گل خوبیهای مردم بنشینیم و خوش گویی کنیم نه اینکه فقط دنبال عیب و بدی آن ها باشیم.
(آیت الله مجتهدی تهرانی)
آیت الله مرعشی نجفی-رحمه الله علیه می فرمودند:«من خیلی بارم سبک است و هیچ نگرانی ندارم، تنها یک چیز مرا زجر می دهد آن این است که می ترسم در ایام زندگیم نوشته من یا صحبتهای من در هر مورد باعث شده که حقی ناحق شود، یا در همسایگی ما گرسنه ای بوده باشد و ما غذای سیر خورده باشیم که و الله و بالله اگر چنین چیزی بوده من آگاهی نداشته ام ونصیحت می فرمودند که شما هم بارتان را سبک کنید و از تجمل پرستی و (داشتن) خانه(های) بزرگ و… بپرهیزید، که همه چیز ظرف چند دقیقه نابود می شود»
(عقیقی بخشایشی- فقهای نامدار شیعه،ص566)
هیچ دعایی را کوچک نشمارید، شاید استجابت در همان دعا باشد. هر کس بعد از نماز، یک دعا پیش خدا محل دارد که حاجت بگیرد،آن وقت بلند می شود و می رود. تا نماز را خواندی بلند نشو و نرو، تعقیبات بخوان، دعا بخوان. همانطور که بادبادک بدون دنباله بالا نمی رود، نماز هم بدون تعقیبات بالا نمی رود. بعد از نماز حتما تعقیبات بخوان. بشین در خانه خدا و گدایی کن و حاجت بخواه. شاید همین امشب دعایت گرفت. انسان باید در گدایی از خدا سماجت کند. خود خدا می فرماید: شما بخوانید مرا، من مستجاب می کنم دعایتان را
«آیت الله مجتهدی تهرانی رحمه الله علیه»
خیال می کنم فضیلت گریه بر سید الشهدا بالاتر از نماز شب باشد، زیرا نماز شب عمل قلبی صرف نیست بلکه شبه قلبی است، ولی حزن و اندوه و گریه عمل قلبی است به حدی که گریه و دمعه(اشک) از علائم قبولی نماز وتر است. بکاء بر مصائب اهل بیت(علیهما السلام) و به خصوص حضرت سید الشهدا(علیه السلام) شاید از آن قبیل مستحباتی باشد که مستحبی افضل از آن نیست.
(در محضر بهجت،ج1،ص216)
(منبع مفاتیح الجنان؛ در فضیلت سجده شکر)
رفتند تا حاجی شوند و برگردند
از لطف حق راضی شوند و برگردند
مُحرم شدند و شاد از رنگ سفیدش
سوی مناراهی شوند و باز گردند
اما کفن شد جامهء احرام آنان
تا جاودان حاجی شوند و باز گردند
هر روز در پیاده رو تکرار ویترین
تکرار دست های خیابان از آستین
چشمان خسته از غمتکرار روز وشب
بیهودگی سلام رساندن به آن و این
گشتن پی تو بین علامات رد شدن
گشتن پی قشنگ ترین وعده زمین
فکرم شلوغ کرده کسی بوق می زند
ای مرد پیش پای خودت را کمی ببین
باید کمی نگاه کنم راست گفته اند
(ایاک نعبد و ایاک نستعین)
حالا درست آن طرف خط کشی کسی
دارد فرار می کند از چهار راه دین
عطر تو را تمام خیابان گرفته است
ای غنچه دوازدهم، عطر یاسمین!
بی جا نایست مانع کسب است قلب من
دیگر رسیده ای تو به خط های آخرین
منظورماز گلایه فقط یک نگاه توست
من عاشق ظهور تو هستم؛ فقط همین..
مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدرضا مهدوی کنی(ره) درخاطره ای می فرمودند: روزی پیش آقا شیخ رجبعلی خیاط که از اوتاد بودند و مرحوم قمشه ای به ایشان ارادت داشتند، رفته بودم تا بدهم برایم لباس بدوزند. شیخ رجبعلی رو کردند به من و فرمودند که: می خواهی طلبه شوی یا آدم؟! به عنوان پدر پیر، سفارشی تو را می کنم، همیشه به یاد داشته باش: در زندگی کارها را فقط برای خدا انجام بده. به تمامی اعمالی که انجام می دهی رنگ خدایی بده، حتی به خوردن و خوابیدن…
(از فرمایشات آیت الله مجتهدی تهرانی-ره)
عُجب از امراض مهلکه است. هر چه قدر هم که خوب شدید و کارهای نیک انجام دادید، باز به خدا بگویید:
” خدایا، آیا بنده ای بدتر از من هم داری؟! ”
امام چهارم حضرت سجاد(علیهم اسلام) با اینکه معصوم بودند، اما با این حال در دعای ابو حمزه عرض می کنند:
فَمَن یَکانُ اسوَء حالاًمِنی خدایلا چه کسی بد حال تر از من است؟
سلام دوستان
کم کم زمان این ترمم داره به پایان می رسد!
شما چکارا کردین!
سلام بر همه هموطنان عزیز. دوستان، در آستانۀ 22 بهمن ماه قرار داریم. در این روز، حکومت جمهوری اسلامی، با رای مردم بر سر کار آمد. حدود 98.2 % مردم به جمهوری اسلامی رای مثبت دادند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هنگامی که رهبر کبیر انقلاب، حضرت آیت ا… خمینی (ره)، به ایران بازگشتند، یک سخنرانی کوبنده ای در بهشت زهرا انجام داده اند. در این سخنرانی، دشمنان خرد گشتند. رهبر عزیز ما، در این سخنرانی پیرامون جنایات شاهان پهلوی سخن گفتند. این روز خجسته را به شما هم تبریک می گویم.
22 بهمن ماه مظهر وحدت ملي و تبلور ايمان و اراده مردم براي دستيابي به آرمانهاي اوليه انقلاب اسلامي است كه آن را مي توان يك عيد ملي توصيف كرد. چرا كه در بهمن سال 1357 همه اقشار مردم بدون هيچگونه تمايزي از جهت سطوح مختلف فرهنگي، قوميتي ، جنسيتي و جناح بنديهاي خاص سياسي يكپارچه و با وحدت كامل دست در دست يكديگر به مقابله با رژيم ستمشاهي پرداختند و همين راستا همه ساله 22 بهمن يادآور رهايي ملت ايران از وابستگي هاي سياسي ، فرهنگي، اجتماعي ، اقتصادي و نظامي بوده است.
از برکات پیروزی انقلاب اسلامی، هزاران روستا از نعمت آب آشامیدنی و برق برخوردار شدند. الآن، پس از گذشت نزدیک به 3۲ سال، امکانات دفاعی ما به قدری پیشرفت کرده است که آمریکا جرات حمله نظامی به ایران را ندارد. الآن تمام مدارس ما نوسازی شده اند و قانون اساسی ما تصحیح شد. امروز دیگر همه روستاها و شهر ها از نعمت گاز بهره مند هستند و دیگر آرمان های ما که نمی توان آنها را در این پست گنجاند.
سلام دوستان خوبم
خسته نباشید
از چی؟!
از امتحانا دیگه!
مگه چی شده!
هیچی حتما تا حالا نمره هاتون رو دیدین
منم دیدم
خوب، خوب شده بود
به مرحمت شما
ولی بعضی از نمره هام که دیدم
(سایت شهید آوینی)
(فرازهایی از فرمایشات آیت ا..بهجت(ره) )
(حجت السلام والمسلمین محسن قرائتی)
باز هم انگشترش رو بخشید بود:ازش پرسیدم : این یکی رو به کی دادی؟ گفت : یه بنده خدا انگشتر طلا دستش بود نمی دونست که طلا برای مرد حرامه، از دستش در آوردم وانگشتر خودم رو بهش دادم.
(کتاب سیره دریا دلان2، خاطره ای از روحانی شهید عبدالله میثمی)
علامه طباطبایی(ه) می فرمایند: مراقبه یعنی توجه باطنی انسان به خدا وروی نگرداندن از آن در همه احوال.مراقبه این است که انسان در اوقات بیداری از اول صبح تا هنگام خواب از یاد خدا غافل نباشد وتمام گفتار و کردارش برای خداوند متعال وجلب رضای او باشد او را همه جا حاضر وبر کارهای خود ناظر بداند وخویشتن را در محضر او بیابد.
(در محضر علامه طباطبایی ص331)
آخرین نظرات