نقش محل سکونت خانواده در اقتصادیش بسیار مهم است حتی تعداد جمعیت وخانوادهای که تحت پوشش سرپرست است تلاش افراد باتوجه به فور وعدم فور نعمت به چند گونه است؛ زمانی که در شهر امکانات بیشتری است در نتیجه کارو تلاش کمتری نسبت به روستا است.در اینجا به بررسی اقتصاد در شهر و روستامی پردازیم:
اقتصاد خانواده در شهر
در شهر ها برحسب بزرگی وکوچکی ویژگیهای اقتصادی خانواده هابا هم متفاوت است. درکلان شهرهاخانواده ها هسته ای هستند.دراین خانواده ها گاه زن ومرد هردو فعالیت اقتصادی دارند، گاه مرد به تنهایی شاغل به کار است ونیارمندی های خانواده راتامین می کند و زن درخانه می ماند وصرفاً به امور خانه می پردازد.یک نمونه خانواده را در نظر بگیرید؛ با توجه به رفت آمد در شهر ودیدن وسائل بیشتر (خانه،ماشین،دکوراسیون منزل،مبلمان،وسائل تزینی،لباس،خوراکهایی جدیدکه در فرهنگ مانیست) توقعات بسیاری به دست می آوردکه حتی حاضرند وام وقرض کنند تا بتوانند سطح به ظاهر بهتری را برای خود وخانواده فراهم کنند.[1]بارفتن به فروشگاهی بزرگ حتی اگر قصد خرید بعضی از وسائل هم نداشته باشی با دیدن این گونه تجملات که در فرهنگ سنتی ماهم وجود نداشته است(فروش هندوانه به صورت قطعه…)مشتاق خریدن میشوند، شاید این گونه رفتاررا برای بدست آوردن ارزشی جدید می داند باچنین روندی؛ تک تک افراد به سمت مصرف گرایی میروند با توجه به فروش چنین اجناسی وتقاضای بیشتر مردم دولت به فکر واردات این کالاها می افتد و وابستگی مابه دولت های خارجه بیشتر می شود و بهترین و ارزشمندترین سرمایه جامعه (نفت) را در قبال تجمل گرایی و مصرف گرایی خود صرف می کنند.
اقتصاد خانواده در روستا
خانواده روستایی نه تنها کانون پرورش فرزندان است بلکه در عین حال یک واحد تولید اقتصادی است،واعضای خانواده به منزله کاکنان دستگاه اقتصادی واحدی هستند که تحت نظر پدر خانواده وبا همکاری یکدیگر به کار تولید می پردازند.در واقع می توان گفت که هر یک از افراد خانواده روستایی در امر تولید به نحوی موثر وهر کدام سهمی از کار را بر عهده دارند.اساس خانواده کشاورز بر قدرت پدر استقرار دارد واو در حکم مدیر امور زراعی واحد اقتصادی ودر عین حال مسئول تامین نیازهای اعضای خانواده است.[2]خانواده روستایی خود تولید کننده برای شهرها هستند خانه به عنوان کارخانه ای عظیم که مواد اولیه واردشده وانواع محصولات خارج میشوداز تمام امکانات استفاده کرده و بازدهی خوبی را نشان می دهد،هم برآورده کردن نیاز خانواده وهم از فروش محصولات این کارخانه درآمدی بدست آورد.استفاده از تجملات در روستا جایی ندارد. هر چند زمانی که افراد روستا به شهر می آیند با دیدن زرق برق آنجا یا دلیلی برای برگشت ندارند یا تجملات ومصرف گرایی راهمراه خود به سوغات می برند(شهرزدگی).شاید نتوان دیگر بعضی از روش های سنتی قدیم در شهرها(زنان خانه دار بیشتر کارها را خود انجام می دادند،تولید ماست ،پنیر،ترشی،مربا،…..)راپیدا کرد ولی حداقل کاری که می توان می توانیم انجام دهیم ای است که :جلوی گسترش مصرف گرایی وتغییر روش زندگی از سنتی روستایی به غذای بازاری و آماده(فست فودها….)را گرفته شود.با از دادن نوع زندگی در روستا دیگر علاقه ای برای ماندن درآنجا وجود ندارد ومهم ترین واحد تولیدی اقتصادی را از دست خواهیم داد.
آخرین نظرات